غدير در قرآن

پدیدآورمحمدتقی مظفری

نشریهفرهنگ کوثر

شماره نشریه25

تاریخ انتشار1388/10/13

منبع مقاله

share 799 بازدید
غدير در قرآن

محمد تقى مظفرى
آيه تبليغ و حديث غدير:

يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فمابلغت رسالته والله يعصمك من الناس‏»(مائده‏66)
اى پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بود برسان،و اگر اين ابلاغ را انجام ندهى، رسالت‏خود را به طور كامل ابلاغ‏نكرده‏اى; و خداوند تو را از مردم بدخواه حفظ مى‏كند.
همه مفسران شيعه معتقدند آيه فوق در غدير خم درباره نصب‏على(ع) نازل شده است و حدود 360 تن از دانشمندان اهل سنت نيزاين مطلب را پذيرفته‏اند. نامهاى برخى از مفسران و مآخذ ومدارك اهل‏سنت چنين است:
1- واحدى در كتاب اسباب النزول ص 150 مى‏گويد:
ان آيه (يا ايهاالرسول...) نزلت فى يوم غدير فى على بن‏ابيطالب.
2- سيوطى در كتاب الدرالمنثور ج 2، ص 298 مى‏نويسد: ان آيه(يا ايهاالرسول... ) نزلت فى يوم غدير فى على بن ابيطالب.
3- فخر رازى در تفسير خود، ج‏3، ص‏636 ... مى‏فرمايد:
مفسران 10 وجه و سبب براى نزول اين آيه بيان كرده‏اند. سپس درادامه مى‏گويد:«العاشر نزلت هذه الايه فى فضل على‏بن ابى‏طالب، و لما نزلت هذه‏الايه، اخذ بيده و قال "من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من‏والاه و عاد من عاداه. فلقيه عمر فقال هنيئا لك يابن ابى‏طالب،اصبحت مولاى و مولا كل مومن و مومنه."
آنگاه كه اين آيه نازل شدپيامبر اسلام(ص) دست‏حضرت على(ع) را گرفت و فرمود: هركه من مولاو سرپرست و حاكم او هستم، على هم مولاى اوست. خداوندا، دوست‏بدار هركه على را دوست دارد و دشمن بدار هركه او را دشمن‏دارد. سپس عمر با حضرت على(ع) ملاقات كرد و بعد از تبريك، گفت:تو مولاى من و مولاى مرد و زن مومن هستى.
4- نيشابورى در تفسيرش ج‏6، ص 194 مى‏نويسد:
«ان هذه‏الايه‏نزلت فى فضل على بن ابى‏طالب يوم غديرخم.»
5- قندوزى در ينابيع الموده ص 120.
6- آلوسى فى تفسيره، ج‏6، ص‏176.
7- المنار، ج‏6، ص‏463.
8- تاريخ بغداد، ج 8، ص 290.
9- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 32.
10- شبلنجى در نور الابصار، ص 75.
11- مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 281.
12- نسائى در خصائص، ص 22.
13- عقدالفريد، جزء3، ص 38.
14- سيوطى در تاريخ خلفاء، ص 65.
15- اسعاف الراغبين، ص 151.
16- مصابيح السنه، ج 2، ص 220.
17- حليه‏الاولياء، جزء 4، ص‏23.
18- نثر الليالى، ص‏166.
19- تاريخ بغدادى، خطيب نيشابورى، جزء7، ص‏377.
20- واحدى در اسباب النزول، ص 150.
21- فخرالدين رازى در تفسير مفاتيح الغيب، ج 12، ص 50.
22- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص‏93.
23- ترمذى، در صحيح خود، ج 2، ص‏297.
24- سيوطى در الدرالمنثور، ج 2، ص ...
25- ابن كثير در بدايه و النهايه، ج 5.

آيه اكمال دين و حديث غدير

«اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون اليوم‏اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم‏الاسلام‏دينا»(مائده،3)
در مآخذ اهل‏سنت آيه فوق با غدير ارتباط داده شده است. كه به‏بعضى از آنها اشاره مى‏شود:
1- خطيب النيشابورى در تاريخ بغدادى، ج 8، ص 290 مى‏نويسد:
«... فقال عمر بن‏الخطاب بخ بخ لك يابن ابى‏طالب اصبحت مولاى ومولا كل مسلم فانزل الله "اليوم اكملت لكم دينكم"»
2- درالمنثور در ذيل آيه
«لما نصب رسول الله(ص) عليا (ع)يوم غديرخم فنادى له بالولايه هبط جبرئيل بهذه الايه"اليوم‏اكملت ..."»
3- در فرائد السمطين، باب 12 چنين مى‏خوانيم:
«...ثم لم يتفرقوا حتى نزلت هذه الايه "اليوم اكملت" فقال‏رسول الله(ص) الله اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمه ورضاء الرب برسالتى والولايه "لعلى(ع" من بعدى ثم قال "من كنت‏مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من‏نصره واخذل من خذله‏»
روز غدير پيامبر(ص) مردم را به سوى حضرت‏على(ع) فراخواند و دست‏حضرت را بلندكرد، به طورى كه زير بغل‏حضرت پيدا شد.هنوز مردم متفرق نشده بودند كه آيه «اليوم اكملت ...» نازل‏شد. سپس حضرت فرمود: پروردگارا، دوست‏بدار كسى را كه على رادوست دارد و دشمن بدار كسى را كه على را دشمن دارد و يارى كن‏هر كه على را يارى كند و...
4- شان نزول آيه فوق وداستانهاى مربوط به غدير در مناقب خوارزمى، ص 80; تاريخ‏يعقوبى، ج 2، ص 32; شبلنجى در نورالابصار، ص 75، فصول المهمه‏ابن صباغ نيز ذكر شده است.
آيه تبليغ و آيه اكمال دين و حديث غدير
پيامبر اسلام، در سال آخر عمر با بيش از صد هزار تن حجه‏الوداع‏را به جاى آورد و در برگشت در سرزمين «خم‏» كه جايگاه‏گودالهاى آب بود، فرمان ايست داد. پيش افتاده‏ها توقف كردند وعقب ماندگان رسيدند. از سنگ و جهاز شترها منبرى ساختند وپيامبر بر روى منبر در برابر جمعيت صد هزار نفرى و در گرماى‏سوزان غدير، خطبه‏اى ايراد كرد. سپس كمربند حضرت على را گرفت وفرمود: «من كنت مولاه فعلى (فهذا على) مولاه اللهم وال من والاه...» سپس مردم، از جمله عمر، با حضرت بيعت كردند و صداى بخ‏بخ بلند شد.
تذكر
1- اگر چنانكه اهل سنت مى‏گويند مولا به معنى دوستى بود; چرادر اين جريان و با اين مقدمات و در برابر صدها هزار نفر بيان‏شد. در مدينه نيز مى‏توانست‏بفرمايد: هر كه من دوست او هستم،على هم دوست اوست.
2- زمان و مكان ابلاغ اين امر بسيار پر معناست. اين خبر مهم‏در آخر عمر پيامبر(ص) آنهم در سفر حج، و منطقه گرم و سوزان وچهار راهى كه مسافران تقسيم مى‏شدند و به مدينه، حلب، شام ويمن مى‏رفتند بيان شد، جايى كه هر حاجى خود يك خبرنگار وگزارشگر بود. انتصاب ولايت‏حضرت على(ع) را به عنوان يك خبر نوبه منطقه خود مى‏رساند.
3- قضيه غدير چنان مهم است كه اگر پيامبر(ص) كوتاهى مى‏كرد وخبر را به مردم نمى‏رساند، «فمابلغت رسالته‏» رسالت و23 سال‏تبليغ حضرت نا تمام و ناقص مى‏ماند.
4- قضيه غدير آنقدر مهم است كه بايد از نظر زمانى در آخرعمر، آنهم در سفر حج و آخرين سفر حج در برابر بيش از 100000نفر بيان شود.
5- پيامبر(ص)23 سال قبل به تنهايى عليه شرك و كفر و نفاق وآداب و رسوم باطل جزيره‏العرب قيام كرد و نترسيد. در مقابل‏دشمنانى كه حدود 70 جنگ بر اسلام و مسلمين تحميل كردند،نترسيد. در احد كه مسلمانان شكست‏خوردند، نترسيد. در بت‏شكنى‏ها و فتح مكه و... نترسيد. توحيد و معاد و آيات دفاع وعبادت و... را آورد، نترسيد. خلاصه در تمامى صحنه‏ها از هيچ‏حادثه‏اى نترسيد; ولى از ابلاغ روز غدير وحشت داشت و مى‏ترسيد،بدين سبب، خداوند متعال دلدارى‏اش مى‏دهد كه «والله يعصمك من‏الناس‏»
6- داستان غدير آن قدر مهم است كه تكميل‏23 سال زحمت پيامبربه اين حادثه وابسته است و منهاى غدير دين ناقص و نا تمام‏خواهد بود.
7- اگر هدايت انسانها در سايه دين است و اين خود از بزرگترين‏نعمتهاست، تماميت اين نعمت‏به جريان روز غدير وابسته است. كه‏منهاى روز غدير و نصب ولايت‏حضرت على(ع) نعمت هدايت نا تمام‏خواهد ماند و كار نا تمام هم نتيجه كاملى نخواهد داشت. زيرانتيجه كامل يك عمل، به تماميت و تكميل آن عمل وابسته است وگرنه كار ناقص و بى نتيجه خواهد بود; يا نتيجه ناقص مى‏دهد.
8- دينى مى‏تواند اسلام تلقى شود كه مورد رضايت‏خدا قرار گيرد.
در روز غدير، با نصب امامت و سياست اسلام، خداوند راضى مى‏شودكه اسلام دين جهانى باشد و منهاى غدير رضايت پروردگار حاصل‏نشده است.
9- كفار و منافقان منتظر مرگ رسول خدا(ص) بودند كه آب رفته‏را به جوى خود برگردانند و كفر و الحاد و شرك و بت پرستى‏جاهليت را اعاده كنند. آنها چنان مى‏پنداشتند. چون پيامبر رحلت‏كند، كشتى بدون ناخدا و باغ بدون باغبان خواهد بود و شرك وكفر و نفاق، سكان اين كشتى را در دست‏خواهند گرفت كه ناگهان‏با نصب امامت و ولايت‏حضرت در غدير، اميدها به ياس تبديل شد.بدخواهان رسالت نا اميد گرديدند; زيرا كشتى رسالت ناخدايى‏حكيم و معصوم و عليم يافت. و باغ و بوستان نبوت باغبانى عاقل‏و بيدار.
10- حادثه غدير عظيم و خوفناك است و به دلدارى نياز دارد;زيرا خداوند متعال مى‏فرمايد: از منافقان و كفار و مشركان‏نترسيد، خودم حافظ دين هستم و بدخواهان را به سيه روزى گرفتارخواهم كرد. بايد از قدرت و عظمت من وحشت و ترس داشته باشيد نه‏ديگرى.
11- آيه‏هاى "ولايت"، "مودت"، "تطهير"، "مباهله"، "اكمال دين"،"تبليغ" و دهها آيه ديگر كه در منابع شيعه و سنى آمده، بهترين‏دليل بر حقانيت‏شيعه است.
12- اسلام با سياست الهى و امامت علوى كفار را نا اميد مى‏كندو نعمت تمام و كامل مى‏گردد. اسلام و قرآن با معلم و مفسر دينى‏كامل خواهد شد كه پشت كفر جهانى را مى‏لرزاند و خواب را ازدشمن مى‏ربايد و گرنه رهبران غير معصوم، ناخدايانى هستند كه‏سرنشينانشان كشتى بشريت را به وادى سرگردانى و ساحلهاى گمراهى‏مى‏كشانند و نيل به ساحل نجات و قله رفيع تكامل به رهبران‏وارسته، معصوم، حكيم و عليم نياز دارد رهبرانى كه قدم جاى قدم‏رسول خدا(ص) بگذارند.
13- در طول‏23 سال رسالت و تبليغ پيامبر، چه روزى مى‏تواندروز ياس كفار باشد؟ آيا روزى كه پيامبر(ص) به رسالت مبعوث‏شد؟ بى ترديد روز بعثت نمى‏تواند روز ياس كفار باشد; زيرا دين‏در آن روز كامل نشد و كفار هنوز نفهميده بودند كه قضيه چيست؟تا اميدوار يا نا اميد گردند. افزون بر اين، كفار و مشركان‏مكه در روزهاى اول بعثت و حتى تا13 سال پس از آن قدرت بسيارداشتند و اميدوار بودند اسلام و پيامبر را از ميان بردارند.
و آيا روز پيروزى مسلمين در بدر روز ياس كفار بود؟ بى‏ترديدپاسخى منفى است. زيرا آيه به اعتراف شيعه و سنى در روز غدير وآخر عمر پيامبر نازل شده است. افزون بر اين، كفار در بدر نااميد نشدند; زيرا در سال بعد به مسلمانان يورش بردند و سپاه‏اسلام را در احد شكست دادند.
روز ميلاد حضرت زهرا(س) هم روزياس كفار نيست. خلاصه هيچ روزى جز غدير، روز نا اميدى كفار واتمام دين نيست.

اعتراف غزالى

غزالى در مقاله چهارم كتاب «سرالعالمين‏» مى‏گويد: جمهوراتفاق كرده‏اند بر حديث غدير كه پيامبر(ص) فرمود: «من كنت‏مولاه فعلى مولاه‏» و عمر گفت: «بخ بخ يا اباالحسن لقد اصبحت‏مولاى كل مومن و مومنه و...» و اين تسليم و رضايت ايشان است.ولى بعد از جريان غدير، هواى نفس غلبه كرد و حب رياست و مقام‏سبب شد حق را پشت‏سر انداختند; به خلافت و اختلاف اوليه برگشتندو با بهايى اندك كه به دست آوردند، حق را از دست دادند.
مولا به معنى سرپرست است نه دوست و ناصر
همان گونه كه در قرآن مى‏خوانيم: «ماواكم النار هى مولاكم‏»;يعنى آتش بر شما سزاوارتراست. (حديد، 15)
اخطل، شاعر عرب،مى‏گويد: «اصبحت مولاها من الناس كلهم و...» و مولى العبد;يعنى مولا سزاوارتر است‏به عبد در جهت تدبير و تصرف امور عبد.
پيامبر(ص) هم قبل از نصب و معرفى حضرت على(ع) فرمود: «الست‏اولى بكم من انفسكم‏»; يعنى سزاوارتر و صاحب اختيار تام وبلافاصله در پى آن فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» يعنى كسى‏كه من از خود او به نفس او سزاوارتر هستم على هم مثل من ازخودش به نفس او سزاوارتر است.
همان گونه كه من در تصرف و مديريت و حل و فصل امور مردم ازخود سزاوارترم، حضرت على(ع) هم چنين خواهد بود.
فصيحان عرب كه در غدير بودند، مثل عمر و حسان بن ثابت و حارث‏بن نعمان، از كلمه مولا همان فهميدند كه مقصود پيامبر(ص) بود وعرف از آن مى‏فهميد; يعنى همان معناى صاحب و سرپرست و اولى وسزاوارتر. اگر مولا به معنى دوستى و ناصر بوده، مقصودپيامبر(ص) هم همين باشد و فصيحان عرب هم از كلمه مولا و«...الست اولى بكم من انفسكم‏» همين را فهميدند، ديگر بيعت‏براى چه؟
بخ بخ عمر چه معنى داشت؟ تشويق و ترغيب پيامبر بر تهنيت گفتن‏به حضرت على(ع) براى چه مقصود بود؟ چرا اين مطلب جزئى را درغدير و صحراى سوزان و در برابر 100000 نفر جمعيت در آخر عمر ودر برگشت از سفر حج‏با ايراد خطبه طولانى و اين‏همه مقدمات وآداب اعلام كند؟
افزون بر اين، اگر مولا به معنى دوستى بود، ياس كفار چه معنى‏داشت؟ اكمال دين و رضايت‏خدا بر اسلام براى چه بود؟
مضافا اگر ولى به معنى محب و ناصر باشد مطلبى جديد و مهم‏نيست; زيرا در طول‏23 سال بعثت در آياتى مثل «انماالمومنون‏اخوه‏» و «المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض‏» و «اشداءعلى الكفار و رحماء بينهم‏» و... مسلمانان را بر محبت و يارى‏و تعاون و مساعدت به همديگر سفارش فرموده و حضرت على(ع) هم‏يكى از مومنان و از مصاديق اين آيات است . پس دوستى مطلب‏جديدى نيست تا به چنين زمينه سازى گسترده‏اى در صحراى غديرنياز باشد و پس از آن تبريك و بخ بخ عمر و... را به دنبال‏داشته باشد.
سرانجام بايد گفت: بر فرض محال كه مولا به معنى محب و ناصرباشد، چرا مسلمانان و كسانى چون عمر و... در طول 25 سال حضرت‏را يارى نكردند و دوستدارش نبودند; بلكه حتى وسيله آزار و خشم‏او و فاطمه(س) را فراهم كردند. چرا اصحاب پيامبر(ص) و كسانى‏كه در غدير بودند، حضرت را تنها گذاشتند و به يارى اونيامدند؟ چرا اسباب آزار و اندوه او را فراهم آوردند؟

مقالات مشابه

بررسی متعلق «فراغت» و «نصب» در آیه هفت سوره شرح

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدمحمود طیب حسینی, وحید جمشیدی

کارآمدی تفسیر کلامی قصص قرآن در باب امامت

نام نشریهپژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحسن دیمه کار گراب, علی ملا کاظمی

تفسير تطبيقي و تحليلي آيه امامت در تفاسير فريقين

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهمحمدهادی مفتح, نسرین کردنژاد, زهره شریعت ناصری

بن مایه های تفسیری – کلامی امامت در قصص قرآن در کلام شیخ مفید

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, محمدحسن رستمی, محسن دیمه کار, سیدمحمد امام‌زاده

آیه تطهیر در ادبیات عرب

نام نشریهسفینه

نام نویسندهزهره اخوان مقدم

تداوم امامت بر مبنای آیه 51 سوره قصص

نام نشریهسفینه

نام نویسندهعباس نوری